خلق پایین که در اصطلاح عوام به آن افسردگی می گویند اگرچه می تواند یک واکنش احساسی طبیعی باشد، کمتر کسی است که در لحظاتی از زندگی اش این حالت را تجربه نکرده باشد، ولی اگر طولانی و شدید باشد نوعی اختلال در عملکرد یا افسردگی محسوب می شود. اضطراب که یک حالت هیجانی دیگر است اگرچه به تنهایی هم مشاهده می شود ولی در بسیاری موارد همراه افسردگی به شخص هجوم می آورد. در حقیقت در بسیاری از انواع بیماری افسردگی، اضطراب هم وجود دارد.
افسردگی چیست؟
افسردگی یک حالت روانی (اساسی) است که همگان در مواردی به آن دچار می شوند. برای مثال وقتی که عزیزی را از دست می دهید دچار افسردگی شده، شدیدا گریه و عزاداری می کنید و حتی ممکن است خواب و اشتهای خود را هم از دست بدهید. اگر دانش آموز یا دانشجو هستید و در درسی نمره مورد نظر را نیاورده اید ممکن است دچار افسردگی و یاس شوید. یا اگر جویای کار هستید و به هر دری می زنید، نتیجه ای نمی گیرید، افسردگی و حرمان ممکن است دامان شما را بگیرد. ولی افسردگی تا زمانی یک حالت طبیعی تلقی می شود که اولا کوتاه مدت و کمتر از یک ماه بوده، ثانیا فکر خودکشی نداشته باشید و ثالثا علائم همراهی چون بی خوابی و بی اشتهایی شدید، ناتوانی در لذت بردن از فعالیت های تفریحی و احساس گناه شدید، نداشته باشد. در غیر این صورت افسردگی یک بیماری تلقی می شود. این بیماری همچون بیماری های دیگر جسمی و روانی دارای علائمی است که در زیر آن ها را شرح می دهیم.
علل بیماری افسردگی
علل بیماری افسردگی را می توان به علل زیست شناختی، اجتماعی و روانشناختی تقسیم بندی کرد.
علل زیست شناختی:
علل زیست شناختی افسردگی می تواند ارثی باشد. حتی اگر این حالت نه در فامیل نزدیک مثلا والدین و خواهر و برادر، بلکه در افراد دورتر فامیل چون پدر و مادر بزرگ، عمو، عمه، خاله، دایی یا فرزندان آن ها وجود داشته باشد. متأسفانه هنوز پیشرفت علم پزشکی به آن جا نرسیده است که «ژن» این بیماری دقیقا کشف شده باشد، ولی درمانگر با گرفتن یک شرح حال دقیق می تواند به وجود جنبه خانوادگی و عوامل وراثتی در بیماری پی ببرد. گاهی اوقات بیماری به یک شکل و ترکیب از یک نسل به نسل دیگر منتقل نشده بلکه به اشکال مختلف ممکن است ظاهر شود. مثلا تحقیقات نشان داده اند که افسردگی در فرزندان پدر الکلی بیشتر از افراد معمول دیده می شود یا مادری که دچار بیماری مانیک دپرسیو یا شیدایی – افسردگی است ممکن است آن را به شکل اختلال افسردگی عمده به فرزند خود منتقل نماید.
علل زیست شناختی شامل هرگونه آسیب به مغز در حالات جنینی در رحم مادر یا در حین زایمان و پس از تولد می تواند باشد. آسیب به مغز می تواند به شکل ضربه فیزیکی بوده و یا مثلا تومور یا عفونت مغزی باشد. نوعی از افسردگی تحت عنوان افسردگی فصلی وجود دارد که به کمبود نور آفتاب و یا احتمالاً عفونت ویروسی در فصل پاییز و زمستان ارتباط دارد. بیماری جسمی و داخلی همچون کم کاری غده تیروئید، پارکینسون، سکته قلبی و مغزی و اسکلروز مولتیپل نیز می تواند خود را به شکل افسردگی نشان دهند. برخی داروها همچون داروهای ضد فشارخون و کورتون نیز ممکن است حالت افسردگی را ایجاد کنند. بنابراین بسیار ضروری است که شخص قبل از هر اقدامی برای درمان افسردگی اگر علائم را بیش از دو هفته تجربه کرده است حتما با پزشک خود مشورت نماید.
علل اجتماعی:
مهم ترین علت اجتماعی افسردگی از خانواده شخصی که کوچکترین ولی پرنفوذ ترین واحد جامعه است سرچشمه می گیرد. شخص از بدو تولد در این محیط کوچک رشد کرده و شخصیتش شکل می گیرد. اگر او در محیطی گرم، با عشق و علاقه و متوازن بزرگ شود، اگر الگوهای مناسبی در دسترسی داشته باشد و اگر اجازه رشد و تکامل بیابد و…. آنگاه به احتمال قوی شخصی با اعتماد به نفس بار خواهد آمد و یا به اختلال روان دچار نخواهد شد و چنانچه تصادفا بر اثر عوامل ارثی و یا حادثه ای دچار آن شده، خواهد توانست با آن بهتر مقابله کرده و به راحتی تسلیم آن نشود. لیکن اگر شخص در خانواده ای که دچار انواع نابسامانی ها، و اختلافات و کمبودهاست متولد شده و پرورش یابد یا قربانی بد رفتاری های جسمی، روانی و جنسی شود و یا در اثر نبود خانواده به دست افراد ناباب بزرگ شود آنگاه شانس او برای اسارت در چنگال بیماری های روانی از جمله افسردگی زیاد خواهد بود.
محیط های دیگر مانند مدرسه، محیط کار و از همه مهم تر جامعه ای که در آن زندگی می کنیم نیز نقش مهمی در سلامت روانی ما دارند. آنچه در جامعه می گذرد چون جنگ، نابسامانی های اقتصادی و سیاسی اثرات غیرقابل انکاری در سلامت روان افراد دارند. در سال های اخیر، مسئله مهاجرت برخی از هموطنان به خارج از کشور نیز نقش بسزایی در افزایش آمار ابتلا به افسردگی ایفا کرده است. بسیاری از این افراد متأسفانه بدون آمادگی و بدون آگاهی کامل از شرایط جامعه مهاجر پذیر و آینده ای نامعلوم مهاجرت کرده و سرانجام در اثر عدم انطباق با شرایط جدید دچار اختلالات روانی از جمله افسردگی می شوند. برخی اشخاص پناهنده و مهاجر از آن رو که نتوانستند موقعیت و شغل سابق خود را در کشور مهاجر پذیر بدست آورند، در مواردی دچار بی هویتی شده و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند.
علل روانشناختی:
عواملی چون شخصیت فرد و قدرت انطباق او با استرس های محیطی نقش بسزایی در ایجاد بیماری های روانی از جمله افسردگی دارند. این حقیقت دارد که همه افرادی که دچار یک حادثه مشابه می شوند به ناراحتی های روانی مبتلا نمی شوند. عزت نفس (Self-esteem) از مهم ترین عواملی است که درجه انطباق شخص را با استرس های محیطی تعیین می کند. خلق و روحیه فرد با طرز رفتار و برخورد او نیز نقش مهمی ایفاء می کند. افراد کم تحمل و یا کسانی که نگرش منفی و بدبینانه به زندگی دارند، خطر گرفتاری به بیماری روانی چون افسردگی را بیشتر از افراد صبور و واقع بین دارند.
علائم اختلال افسردگی
افسردگی همچون بیماری های دیگر مانند ذات الریه که یک سری علام چون تب، سرفه، خلط و تنگی نفس دارد، دارای علائمی است که شرح مفصل آن در زیر خواهد آمد:
۱- خلق و روحیه افسرده:
یکی از علائم افسردگی آن است که شخص افسرده، احساس غمگینی شدیدی می کند. او به راحتی و حتی بدون دلیل به گریه می افتد و قادر به جلوگیری از ریزش اشک خود نیست. شخص افسرده بدون دلیل بیشتر اوقات روز، غم زده و افسرده است. برخی افراد ممکن است قادر به تشخیص و بازگویی این حالت خود نباشند، بلکه آن را به شکل گیر کردن لقمه (با بغض) در گلو و سنگینی در سینه و… بیان نمایند.
۲- عصبانیت و بی حوصلگی:
شخص ممکن است به زودی از کوره در رود و قادر به تحمل ناملایمات و حتی سر و صدا نباشد و نتواند حضور دیگران حتی نزدیکان خود را تحمل نماید. او ممکن است چون یک انبار باروت بنماید که تنها نیاز به یک جرقه دارد تا منفجر شود. کودکان و نوجوانان ممکن است این حالت را پیش از روحیه افسرده و غمگین نشان دهند. در این حالت تشخیص افسردگی مشکل تر بوده و اطرافیان شخص یا حتی پزشک او ممکن است غافل از بیماری او شده و او را عصبی مزاج و بدخلق بداند.
۳- بی علاقگی و عدم لذت بردن از فعالیت های تفریحی:
افراد افسرده قادر به لذت بردن از فعالیت هایی که قبلاً لذت می بردند چون مطالعه، تماشای فیلم، بازی و حتی معاشرت با دوستان و عزیرانش نیست. چیزی او را خوشحال نمی کند و لبخند بر لبانش نمی آورد. او همچون یک سنگ سرد، بی تفاوت می شود. فرد افسرده چون یک روح تهی و سرد می ماند و از انرژی لازم برای ایفای نقش اجتماعی خود، کار و فعالیت برخوردار نمی باشد.
۴- کاهش انرژی یا بی قراری:
بیمار دچار افسردگی، یا احساس رخوت و خشکی می کند یا بیش از حد معمول بی قرار و مضطرب می شود، بهطوری که حتی قادر به چند دقیقه نشستن نخواهد بود. این چندان غیر معمول نیست که فرد افسرده از اضطراب و دلهره و تشویش هم رنج ببرد. افکار گوناگون همچون یک چرخ معیوب، افکارش را رها نمی کنند. او ممکن است نگران همه چیز مثل سلامت عزیزانش و امنیت شخصی اش باشد. هیچ گونه اطمینان خاطر دیگران برایش تسکین بخش نباشد، اضطراب او می تواند به درجاتی برسد که به شکل لرزش بدن و دست ها و یا طپش شدید قلب و عرق ریزی شدید و احساس خفگی تظاهر نماید.
5- بی اشتهایی بیمار افسـرده:
اشتهای خود را از دست می دهد و یا قادر به لذت بردن از طعم غذا نخواهد بود. تعداد معدودی از بیماران افسرده ممکن است بر عکس، دچار پرخوری شوند.
6- بی خوابی:
همچون بی اشتهایی، بی خوابی نیز از علائم افـســردگی است. البته اشخاصی که بر عکس دچار پرخوری می شوند، ممکن است پرخواب هم بشوند بی خوابی به اشکال گوناگون ظاهر می شود. مثلا شخص ممکن است مشکل به خواب رفتن داشته باشد و ساعت ها در تخت خود بغلتد تا خوابش ببرد. این حالت بیشتر در افرادی دیده می شود که همراه با افسردگی دچار اضطراب هم هستند. بیمار ممکن است دچار پریشان خوابی شده و کابوس های شبانه او را آرام نگذارند و بنابراین خواب بی کیفیتی داشته باشد. برای تشخیص دقیق تر ابتلا به افسردگی انجام پرسشنامه «آیا من افسرده ام» که در سایت موجود می باشد، توصیه می شود.
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی