اگر امکان خواندن این مقاله را ندارید می توانید به فایل صوتی زیر گوش کنید.
اختلال های خلقی یکی از شایع ترین اختلال های روانپزشکی هستند. اختلال افسردگی در حدود ۱۵ تا ۲۵ درصد زنان و ۱۰ تا ۲۰ درصد مردان را در طول زندگی شان پریشان ساخته است به دلیل عدم توانایی برای کنترل آن، علی رغم درمان های موثر قابل دسترس، بسیاری از افراد مبتلا به اختلال افسردگی علی الخصوص دوقطبی نوع یک دست به خودکشی می زنند. تشخیص و درمان اختلال های خلقی، به چند دلیل از اهمیت فراوانی برخوردار است.
- اولاً ابتلا به اختلال های خلقی، در گروههای جوا نتر در حال افزایش است ممکن است با افزایش مصرف مواد مخدر و الکل همراه باشد.
- ثانیاً اختلال های خلقی که در ابتدا خاص جمعیت بزرگسالان بود، به مقدار قابل توجهی در کودکان و نوجوانان نیز مشاهده شده است.
- ثالثا مطالعات کلینیکی نشان داده درجات عود مزمن شدن این اختلال ها بیشتر از آن حدی است که قبلا تصور می شد.
ادبیات درمان در مورد درمان اختلال های دوقطبی مقدار زیادی متمرکز بر درمان دارویی، مخصوصا استفاده از لیتیوم به عنوان درمان انتخابی است. در حالی که ۲۴ درصد از بیماران دوقطبی به لیتیوم پاسخ نمی دهند. آنهایی هم که به آن پاسخ می دهند مشکلات جدی اجتماعی، زناشویی، خانوادگی و شغلی آنها همچنان باقی مانده است. مشکلات رفتاری و روانشناختی همراه با اختلال دو قطبی شامل سوء مصرف مواد و الکل، خودکشی، خشونت و غیره نتیجه درمان نامناسب این اختلال می باشد. مصرف لیتیوم ممکن است عوارض ناگواری بر بیماران گذاشته و موجب ضعف حافظه و تمرکز و کندی روانی گردد.
وجود حداکثر آسیب پذیری بیماران دوقطبی نسبت به استرس، نشان می دهد که یک عامل تعیین کننده ژنتیکی قوی در ایجاد بیماری دخالت دارد و استرس، ماشه ای برای شروع بیماری است.
برای درمان موثر این بیماری باید هم به جنبه های بیولوژیکی بیماری و هم به استرس های اثرگذار بر بیمار توجه کرد. روان درمانی می تواند از طریق کاهش رفتارهای ناساز گارانه و افزایش خود کنترلی میزان کارآیی درمان را افزایش دهد. بیماری در نتیجه تسلط سه عامل شناختی، هیجانی و رفتاری است. بنابراین روان درمانی با این سه جنبه بیمار کار میکند و از این طریق به تاثیر جنبههای استرس های محیطی نیز توجه میشود. البته به روان درمانی به عنوان یک جانشین برای دارو درمانی نگاه نمیشود، بلکه هدف دارو درمانی استعداد بیولوژیکی نسبت به بیماری است، در صورتی که هدف روان درمانی در جهت سازگاری بیماران با بیماری خودشان است و به بیمار کمک میکند که به نقش دارو در درمان بیماری شان پی ببرند و متوجه اثرات جانبی آنها شده و به تکمیل دوره درمان دارویی خود ادامه دهند.
روان درمانی بیماران دوقطبی در حال رشد است ولی شواهد برای کارایی آن اندک است. چون فرضیات نادرستی در این مورد وجود دارد که این بیماران تحت تاثیر عامل قوی ارثی هستند و درمان دارویی برای درمان این بیماران مناسب تر است. در نتیجه داروهای تثبیت کننده خلق مثل لیتیوم، کارمابازپین و سدیم والپروات به عنوان داروهای موثر برای بیماران دوقطبی شناخته شده است. شواهدی از درمان های فردی، خانوادگی و گروهی بیماران دوقطبی وجود دارد.
درمان های فردی شامل روان تحلیلی، شناخت درمانی و درمان بین فردی هستند.
امروزه اعتقاد بر این است که در مورد درمان بیماران دوقطبی بایستی تلاش بیشتری صورت گیرد. بیماران دوقطبی به دلیل آن که مجبور هستند از داروهای تجویز شده به صورت بلند مدت استفاده کنند آن را کاری سخت و خود را گرفتار یک بیماری جدی و فلج کننده میدانند، در حالی که روان درمانی برای کمک به بیماران برای سازگاری با بیماری خود و تداوم درمان دارویی ضروری می باشد. یکی دیگر از شیوه های روان درمانی درمان روانی_آموزشی خانواده است. منطق مداخله در خانواده این است که محیط خانواده بیمار یک متغیر مداخله گر در بیماری است و در نحوه برخورد بیمار و بیماریش مهم می باشد.
تشخیص اولیه، درمان و دریافت داروی مناسب در کنار داشتن جلسات روان درمانی و خانواده درمانی می تواند به بیماران کمک کند تا از موارد ذیل اجتناب نمایند.
- خودکشی
- سوء مصرف مواد مخدر و الکل:
مبتلایان به این اختلال از مواد مخدر و الکل به عنوان خود درمانی، علائم بیماری استفاده می کنند که ترکیب مصرف این مواد با بیماری دو قطبی نتایج بسیار بدی به بار میآورد.
- مشکلات زوجین و کاری:
درمان مناسب موجب بهبود و ثبات ازدواج و کار این افراد میشود. مشکلات درمانی در برخی از افراد آنقدر به حالت خلق غالب تبدیل میشود که درمان آن مشکل می گردد. مانند شعله ای که فوق العاده بر افروخته شده و خاموش کردن آن صرفاً با کمک دارو امکان پذیر نخواهد بود.
- درمان نامناسب و نادرست:
اگر شخصی به جای اینکه دو قطبی شناخته شود افسردگی تک قطبی تشخیص داده شود، دریافت ضد افسردگی تنها بدون دارویی تثبیت کننده خلق مثل لیتیوم ممکن است درمان صحیحی نباشد و این می تواند به عنوان یک عامل فعال کننده مانیک محسوب شود و طول درمان بیماری را بدتر و شاید شدید تر سازد.
مهارت های مورد نیاز بیماران برای پیشگیری از تشدید بیماری
مهارت هایی که در طول مدت درمان مورد نیاز است، متفاوت می باشد. مهارت هایی اساسی و مهم شامل نظارت و ایجاد تعادل بین فعالیت های شغلی و اجتماعی است. علاوه بر این،خود مدیریتی در مورد خواب، رژیم غذایی، میزان حساسیت و سوء مصرف مواد بایستی در درمان تحت پوشش قرار بگیرند. بسیاری از بیماران، آماده تغییر الگوی اجتماعی و شغلی خود که سال های زیادی از آن پیروی میکردند نیستند. این وظیفه درمانگر است که برای آن ها فواید و ضرورت رسیدن به یک الگوی مناسب و متعادل را بیان کنند.
در طول درمان، نظارت بر شناخت و فرضیات و نیز اجرای تکنیک هایی که با شناخت و فرضیات بدکنشی، به چالش بپردازد، مورد استفاده قرار می گیرد. این رویکرد در دوره افسردگی برای کاهش اثر افکار منفی و در دوره مانیک برای متعادل ساختن تفکر بیش از حد خوش بینانه مورد استفاده قرار می گیرد. استفاده از تاریخچه بیماری می تواند بیمار را متوجه علائم اخطار دهنده اولیه برای شروع یک دوره بیماری کند که در افزایش سازگاری بیمار در مراحل اولیه علائم موثر است.
زمان مناسب درمان در ارتباط با بیماری
اگر بیماران در فاز افسردگی یا مانیای شدید باشند غیر ممکن است که بتوانند از درمان رفتاری شناختی سود ببرند. اگرچه توافق کامل بین مراجع و درمانگر ضرورتی ندارد، اما تا حدودی بینش و توانایی همکاری با درمانگر در این رویکرد اهمیت دارد. زمان مناسب برای اجرای درمان زمانی است که بیمار در مرحله حاد قرار نداشته باشد.
انواع روان درمانی اختلالات دو قطبی
- روان تحلیلی فردی
- درمان بین فردی
- درمان شناختی_ رفتاری
- خانواده درمانی
درمان های روانی_آموزشی خانواده می تواند به خانواده بیماران، شناخت علائم بیماری، نحوه برقراری رابطه با بیمار، کاهش استرس های زندگی و مهارت های حل مسئله را آموزش دهد و از این طریق زمینه فعال کننده بروز علایم بیماری را کمرنگ تر نماید.
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی