اگر امکان خواندن این مقاله را ندارید می توانید به فایل صوتی زیر گوش کنید.
در ابتدا باید بدانید که هوش هیجانی مادرزادی و ذاتی نیست و همانند قد بلند انسانها به ژن و وراثت مربوط نمیباشد. بلکه درست برعکس، هوش هیجانی یک مهارت است که مثل سایر مهارت ها و دیگر توانایی ها قابل یادگیری ست و به تمرین و ممارست نیاز دارد تا به درجه ای برسد که بتواند کیفیت زندگی شما را تغییر دهد. لازم است ابتدا با مطالعه شش نشانه زیر بررسی کنید که هوش هیجانی شما در چه وضعیتی قرار دارد و سپس برای بهبود آن به راهکارهای عملی موثری که در ادامه همین مقاله آورده شده بپردازید .
6 نشانه که می گوید هوش هیجانی پایینی دارید
۱) اصلاً عصبانی نمی شوید. افرادی با هوش هیجانی بالا این توانایی را دارند احساسات منفی و مثبت خود را در شرایط مختلف بروز دهند.
۲) به راحتی دچار اضطراب می شوید. این هوش هیجانی است که کمکتان میکند در شرایط بحرانی یا قبل از بحرانی شدن شرایط اوضاع را ببینید آن را مدیریت کنید
۳) نمی توانید از خودتان دفاع کنید هوش هیجانی به شما کمک می کند در برابر آزار و اذیت دیگران واکنش لازم و به موقع بروز دهید.
۴) دایره لغات احساسی شما محدود است و نمی توانید حالت روحی خودتان را به خوبی بیان کنید برای بیان احساس تان کلمه کم می آورید .
۵) خیلی زود شرایط را قضاوت می کنید تصمیم میگیرید و با تعصب از فرضیه های خود دفاع می کنید.
۶) معمولاً زود رنج هستید و یا به راحتی مثلا با شوخی های بی مورد سبب رنجش دیگران میشوید. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند با اعتماد به نفس هستند از شوخی های دیگران ناراحت نمیشوند و مرز بین شوخی و تخریب شخصیت را تشخیص می دهند
راهکارهای پیشنهادی جهت تقویت هوش هیجانی در کودکان
هوش عاطفی و یا هوش هیجانی مهم ترین مهارت برای ما و فرزندانمان در عبور از چالش های زندگی است. معمولا والدین ناآگاه، در شرایط بحرانی و حساس به سه روش زیر عمل می کنند.
والدین بی اعتنا: نسبت به احساس کودک بی توجه هستند و یا اعتنا نمیکنند و رد میشوند.
والدین ناراضی و پر توقع: این والدین معمولاً از رفتار فرزند خود همیشه ناراضی هستند و به زور و تهدید متوسل می شوند.
والدین بی عنان: این والدین احساسات کودک را درک میکنند و با او همدلی نسبی دارند ولی برای او حد و مرزی نمی گذارند.
اما والدین پرورش دهندهی هوش عاطفی که فرزندان موفق و توانمند پرورش می دهند معمولا این پنج گام را در چالش های ارتباطی خود با کودک در نظر میگیرند.
1) والد به احساسات کودک توجه میکنند.
۲) والد رفتار کودک را به عنوان فرصتی برای صمیمیت و آموزش میبیند.
۳) والد با کودک همدلی می کند و احساساتش اعتبار می بخشد .
۴) والد کمک می کند تا کودک نامی بر احساسش بگذارد.
۵) والد علاوه بر راهنمایی و جستجوی راهحلهای مسئله، حد و مرز برای کودک تعیین میکند.
در واقع یکی از مهارت های مهم در تقویت هوش هیجانی توانایی والدین در انعکاس و بازخورد دادن احساسی و کلامی به فرزندان است. به گونهای که آنها بتوانند به ابراز و بیان هیجان خود در فرصتهای آینده بپردازند و درک درستی از هیجانات خود پیدا کنند . در نهایت مهارت مدیریت هیجان های خود را کسب نمایند.
در خانوادهای که فضای رشد و تقویت هوش هیجانی وجود دارد، احساسات اعضای خانواده در هم گره نخورده است و اعضای خانواده کاملاً به این بینش رسیدند که احساس من از احساس سایر اعضای خانواده مجزاست. یعنی به جای پرسیدن اینکه الان عصبانی هستی؟
ناراحت هستی؟
بی حوصله هستی؟
بهترین راه این است که انعکاس احساس و بازخورد هیجانی مناسب را به کودک بدهیم .
به این صورت که بگوییم
متوجه هستم که الان ناراحت هستی
درک میکنم که عصبانی هستی
میفهمم که الان حالت خوب نیست
به این صورت به فرزندمان اجازه میدهیم که متوجه بشود اجازه ابراز و درک احساساتش را دارد و بعد از آرام شدن شرایط و رسیدن کودک به آرامش در مورد واقعه پیش آمده با او صحبت کنیم.
5 ترفند کاربردی و قابل یادگیری برای افزایش هوش هیجانی
۱) بیشترشک کنید تردید، مکث و وقفه را وارد زندگی خود کنید. باید بدانید تردید کردن در زندگی برای هوش هیجانی درونی همانند تشخیص آن چه حس می کنید و هوش عاطفی بیرونی همانند تشخیص آنچه دیگران احساس می کنند بسیار مهم و ضروری است. اجازه دهید با یک مثال برایتان توضیح دهم تصور کنید رئیستان شما را برای خطایی که منجر به از دست رفتن یکی از مهمترین مشتریها شده بیرون می کند اولین واکنش شما عصبانیت است و بدون شک اگر در آن لحظه شروع کنید به حرف زدن تمامی صحبت هایتان مملو از خشم و عصبانیت خواهد بود.
به جای این کار توصیه ما این است که چند ثانیه به خود فرصت دهید چند ثانیه مکث کنید نفس عمیق بکشید یک لیوان آب بنوشید و سپس صحبت کردن را آغاز کنید همین چند ثانیه وقفه به شما کمک می کند تا متوجه عصبانیت خود بشوید بتوانید احساسات خود را تفکیک کنید و در نتیجه جملات و کلمات مناسب تری را برای بیان انتخاب کنید . همین چند ثانیه مکث کردن به شما کمک میکند تا آرام شوید و با بلاغت و فصیحانه سخن بگویید.
۲) همیشه هوشیار و گوش به زنگ باشید
هوشیار بودن یک تمرین عالی برای ژرف اندیشی و تفکر صحیح است که به شما اجازه میدهد افکار پریشان و اشتباه مربوط به گذشته یا آینده را از زندگی خود حذف کنید و با فراغ بال در لحظه و در زمان حال زندگی کنید. برای انجام چنین کاری روش متفاوتی وجود دارد از جمله می توان به تمرکز روی تنفس اشاره کرد یا مثلاً اینکه چگونه می توان وقتی افکار در ذهن شما پرسه می زنند با مشاهده گری و عدم کنترل آنها ، افکار مزاحم را با بی توجهی مدیریت کرد . نتیجه این است که ذهنتان از مسائل اضافی خالی می شود و می توانید با هوشیاری بیشتری متوجه شوید که در حال حاضر چه حسی دارید و چگونه فکر میکنید. حتی به این درجه از درک می رسید که دلیل اصلی این افکار و احساسات چه هستند. با تمرین و ممارست می توانید به مرحله ای برسید که بسیار راحت تنفس و افکار خود را تحت کنترل بگیرید.
۳)خاطرات احساسات و تفکرات روزانه خود را بنویسید شاید تصور کنید خاطرهنویسی منسوخ شده اما به هیچ وجه درست نیست .پیشنهاد میکنیم هر روز افکار و احساسات خود را یادداشت کنید این کار سبب تغییر وضعیت فکری شما می شود وقتی هر روز ابعاد مختلفی از افکارتان را مکتوب میکنید قدرت بیشتری برای درون نگری و خود کاوی پیدا می کنید. به مرور خواهید آموخت که احساسی باید حذف، کم یا زیاد شود. و به کدام افکار باید اولویت بخشید هرچه شناخت درست تری نسبت به خود داشته باشید همان اندازه بهتر می توانید با دیگران ارتباط بهتری برقرار کنید و احساسات آنها را درک کنید این توانایی برای مدیریت یک سازمان بسیار لازم و ضروری است
۴) به واکنش های چهره اطرافیان خود توجه بیشتری کنید
سعی کنید از این به بعد به تغییرات چهره اطرافیان خود دقت بیشتری کنید صورت انسان همیشه مملو از احساسات است و گاهی اوقات می توان از روی این واکنش ها به مسائل زیادی در مورد فرد و حرف های او پی برد. هرچه بیشتر به این واکنش ها توجه کنید بهتر می توانید رفتار و احساسات دیگران را درک کنید پس از چند ماه تمرین قادر خواهید بود حتی با یک حرکت به ناکامی یا درماندگی طرف مقابل پی ببرید یا با برق چشم ها هیجان و خوشحالی را در صورت فرد ببینید
۵) محرک های اساسی را نقشه برداری کنید برای خود و اطرافیان خود یک نقشه از عواملی که سبب تحریک و برانگیخته شدن احساساتتان می شوند تهیه کنید. به طور مثال اگر هنگام گرفتار شدن در ترافیک پشت فرمان در ماشین شروع میکنید به داد کشیدن سعی کنید به این موضوع توجه کنید آیا این ترافیک است که سبب عصبانیت شما شده ؟ اتفاق های صبح آن روز در خانه و محل کار شما را عصبی کرده؟ در این صورت به بهانه ترافیک، شروع به داد کشیدن کردهاید. اگر یکی از کارمندان شما در وسط روز ناگهان شروع به گریه کردن کند آیا اتفاقی در همان لحظه منجر به این امر شده؟ یا استرس های فرد در طول هفته جمع شده و اکنون به طور ناگهانی فوران کرده است؟همه این رویدادها نشان میدهند که یافتن دلیل اصلی هر واکنش و تحلیل آن میتواند به شما کمک کند تا از رویدادهای تلخ آینده پیشگیری کنید و رفتارهای مناسب بیشتری داشته باشید.
برای نتیجه گرفتن لازم است تمرین های طولانی داشته باشید . هیچکدام از عادت ها و استراتژی های معرفی شده در این مقاله را نمی توانید یک شبه و به سرعت به دست بیاورید برای رسیدن به این مرحله از خودآگاهی و استفاده صحیح از هوش هیجانی لازم است شبانه روز تمرین کنید و در شرایط مختلف خود را کنترل کنید تا این امر ملکه ذهن تان شود.
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی