در این مقاله در تلاش هستم کمی درباره اینکه چگونه روان شناس، روان درمانگر و یا زوج درمانگر لحظه به لحظه با مراجع خود تعاملی سازنده و هدفمند را پیش میبرد مواردی مطرح نمایم. روان درمانگران همواره در ابتدای جلسه درمان و در پایان آن توجه شما را معطوف به تئوری درمان، مراحل آن و چگونگی اجرای آن می نمایند. اگر روان درمانگر بتواند روحیه مراجع خود را حفظ کند، با تکرار آشفتگی ها به شیوه تخصصی مخالفت ورزد و لحظات آستانه ای را گسترش دهد، آن وقت است که ما می توانیم مشاهده کنیم که این پیشرفت در بسیاری از زمینه ها بیان کننده قطعه پازل مرموزی بوده که مدت ها مراجع برای یافتن آن تلاش نموده است.
هریک از افرادی که تغییرات سازنده را تجربه می کنند حس مثبتی درباره خود تجربه خواهند کرد. هویت نگهدارنده ای که به آنها جرأت و قدرت می دهد تا برای عملکرد های تعیین شده خود آماده شوند و آنها را شروع کنند. همانطور که مراجعان به طور فزاینده ای احساس آرامش در صحبت کردن می کنند و درمانگران به طور فزاینده ای با آنها و نگرانی هایشان آشناتر می شوند، روان درمانی بتدریج از مرحله اولیه و مقدماتی به مرحله میانی و تفسیری پیش می رود. برای ترغیب این پیشرفت لازم است درمانگر پیرو توافق صورت گرفته در قرارداد درمانی، مصاحبه ها را به گونه ای هدایت کند که مراجعان را با روش ها و مراحل درمانی مأنوس سازد، به آنان در صحبت سازنده و ثمربخش کمک کند و اطلاعات بیشتری در مورد تجارب زندگی و عملکرد شخصیتی آنان فراخوانی نماید.
مکان روان درمانی
محیطی که مراجعان ملاقات می شوند اطلاعات قابل توجهی درباره درمانگر و سایر همکاران وی انتقال می دهد.مکان اتاق روان درمانی ممکن است معانی متفاوتی برای مراجعان مختلف داشته باشد. موضوع اصلی این است که مراجع باید درباره آنچه در ذهنش است صحبت کند. در آغاز مشکل است بدانیم در درک بهتر مراجع چه چیزی مهم است و چه چیزی خیر و تا زمانی که در مورد آنها بحث نکنیم نمی توانیم با اطمینان اظهار نظر کنیم. به همین دلیل مراجع سعی میکند هیچ فکر یا احساسی را سانسور نکند و به محض اینکه به ذهنش رسید بیان کند.
برخی مراجعان ممکن است جلسات اولیه را با سکوت آغاز کنند و برخی ممکن است ترجیح دهند که در برخی جلسات گفتگو را درمانگر آغاز کند. مثلاً عنوان کنند “من نمی دانم از کجا شروع کنم”، “امروز باید راجع به چه چیزی صحبت کنم؟”، “دوست دارم شما از من سؤال کنید. در مقابل این مراجعان، بهتر است درمانگر چنین پاسخ دهد:
ما چیزهایی در مورد شما آموختیم و دیدیم که این آموخته ها ناشی از توانایی شما برای گفتگو درباره خودتان بود. بهترین کار این است که به همین صورت ادامه دهیم و هر دفعه شما با آنچه که ممکن است در ذهنتان باشد شروع کنید. بنابراین همین کار را می کنیم. مراجعان ممکن است در خلال گفتگوهای خود پرسشهایی مطرح کنند.
دو رویکرده ویژه به درمانگران امکان می دهد تا به این پرسش ها به گونه ای پاسخ دهند که منجر به تسهیل خود بیانی مراجع گردد. یک رویکرد عبارت است از فراخوانی تـداعـی های خود مراجع «برایم جالب است که چه عقیده ای ممکن است منجر به طرح این سؤال گردد». رویکرد دوم، توجه را به خود سؤال معطوف میکند «شاید مفید باشد که بدانیم چرا این سؤال خاص در این مقطع برای شما به وجود آمد» .
علاوه بر تشویق مراجعان برای درک عمیق تر محتویات ذهنی، مراجعان می توانند بیاموزند که در روان درمانی پرسش ها عباراتی هستند که باید درک شوند نه الزاما پاسخ داده شوند.
کمک به مراجع برای صحبت سازنده
در حالی که فرایند کلی مأنوس ساختن مراجعان با روان درمانی به آنها کمک می کند که در مورد خودشان آزادانه صحبت کنند، چندین تکنیک اختصاصی تر می تواند برای ترغیب صحبت سازنده به کار رود. صحبت سازنده، عبارت است از آمادگی از جانب مراجع برای شرح و تدقیق گفته های خود، انعطاف پذیری مناسب برای گزارش احساسات و عقاید جدید همان زمانی که ظاهر می شوند و تمایل به تداوم گفتگو حتی در صورت مشکل یا ناراحت کننده بودن آن. تدابیری که در دستیابی و حفظ این عناصر برای مراجعان مفید واقع می شود عبارت است از استفاده از عبارات بیانی، پاسخ به سکوت، بررسی ناراحتی مراجع و آماده کردن محیط فیزیکی برای مصاحبه. درمانگران با دقت در بیان حملات خود می توانند تولید ارتجالی مطالب را در جلسات درمانی تسهیل کنند. شیوه بویژه کارآمد در این زمینه، عبارت است از هدایت مصاحبه بدون پرسیدن سؤال. گرچه مواقعی وجود دارد که پرسش های مستقیم مناسب ترین شیوه برای دستیابی به اطلاعات ضروری است، اما غالب بودن سبک پرسش و پاسخ در مصاحبه معایبی دارد. اول اینکه، به مراجع چنین القا می شود که تنها وظیفه وی پاسخ دادن به پرسش های درمانگر است. دوم اینکه، این شبهه به وجود می آید که درمانگر مسئول تعیین موضوع بحث و میزان جزئیات آن است و بالاخره پرسش های مکرر این تأثیر را در مراجع به وجود می آورد که به محض اتمام پاسخ ها به راه حل مشکلاتش دست خواهد یافت. بنابراین، بهتر است که درمانگر عبارات بیانی به کار برد تا عبارات سؤالی. مثلاً، به جای اینکه بپرسد چه احساسی درباره آن موضوع دارید؟ عنوان کند احساسی که ممکن است شما درباره آن موضوع داشته باشید بـرایـم جـالب است . علاوه بر اجتناب از سؤال و راهنمایی، درمانگر از طریق مختصر گویی هم می تواند سازندگی مراجع را تسهیل کند. بیان عبارات با چند واژه مختصر فعالیت سازنده مراجع را ترغیب می کند، در غیر این صورت ممکن است درمانگر گوینده و مراجع شنونده شود و این امر مانع پیگیری عقاید مراجع و کوشش برای خودفهمی گردد.
برای کمک به مراجعان به منظور صحبت سازنده درمانگر باید آماده مقابله با دوره هایی از سکوت باشد که به طور اجتناب ناپذیر در خلال مصاحبه های روان درمانی رخ می دهد. سکوت مراجع به هر دلیلی نشانگر مانعی در راه برقراری ارتباط است، که باید قبل از ادامه پیشرفت برطرف شود. در صورت مواجهه با سکوت، درمانگر در اصل چهار راه در پیش دارد.
اول اینکه، می تواند ساکت بنشیند و منتظر بماند تا مـراجـع صحبت را از سر گیرد. سکوت های طولانی، اکثر مراجعان را آشفته تر می کند و در نتیجه برانگیخته می شوند تا به عنوان راهی برای تعدیل این آشفتگی شروع به صحبت کنند.
دوم اینکه، درمانگر می تواند هنگام سکوت مراجع مسئولیت حفظ مکالمه را به عهده گیرد. در حالی که راه قبلی اضطراب انگیزترین روش است، این روش محافظه کارترین روش و کاهنده ی اضطراب است. در این روش درمانگر با توضیح آنچه که مراجع گفته است با پیشنهاد یک موضوع جدید برای صحبت، واکنش نشان می دهد.
در روش سوم درمانگر می تواند از مراجع ساکت،درباره تداعی هایش بپرسد.پرسش از تداعی ها مثل « الان در ذهن شما چه می گذرد؟» بدون نیاز به صحبت با سکوت درمانگر،باعث شکستن سکوت مراجع میشود.
چهارمین و آخرین روش این است که درمانگر میتواند سکوت مراجع را مشاهده و تفسیر کند. انتخاب هر کدام از این روشها به درک درمانگر از سکوت مراجع و میزان فشاری که مراجع تجربه میکند بستگی دارد .
اگر روان درمانی در مسیری سازنده قرار گیرد،بیماران به طور اجتناب ناپذیری ناراحتی روانشناختی را تجربه خواهند کرد.در واقع ،اگر مراجع جلسات متوالی روان درمانی را طی کند، بدون آنکه خشم، اضطراب یا افسردگی نشان دهد، وظیفه درمانگر است که به دقت بررسی کند که آیا چیز سازنده ای رخ می دهد یا خیر. وقتی مراجع به طور هیجان انگیزی درگیر گسترش خودآگاهی خویش باشد، گاهگاهی پریشان می شود. مراجعانی که به امید داشتن احساس بهتر روی به روان درمانی می آورند، لازم است با این واقعیت سازگار شوند
که گاه آموختن درباره خود ممکن است احساس آنها را بدتر کند. مفیدترین شیوه برای بررسی این ناراحتی در مراحل اولیه روان درمانی عبارت است از توضیح آن. مثلاً، درمانگر می تواند خاطر نشان کند که وقتی افراد به جنبه هایی از وجود خودشان که قبلا نا آگاه بودند آگاهی حاصل می کنند پیش بینی می شود که ناراحتی هایی را تجربه کنند. تا زمانی که مراجع ناراحتی روان شناختی را به عنوان محصول اجتناب ناپذیر تقاضای خـود بـرای خـودفهمی بیشتر نپذیرفته است، آماده انتقال از وضعیت آموزش به وضعیت تفسیری نیست.
یادآور می شویم که نباید شیوه ای اتخاذ کرد که مانع صحبت سازنده شود، مثل قرار گرفتن مراجع در موقعیتی پایین تر، در موقعیت قضاوت به عنوان فردی از طبقه پایین تر و از این قبیل، چگونگی نشستن مـراجـع و درمانگر، در نشان دادن توجه درمانگر به مراجع نقش دارد. هم مراجع و هم درمانگر باید آشکارا راحت به نظر برسند.
فراخوانی اطلاعات بیشتر درباره مراجع
وقتی مراجعان به طور منطقی با روان درمانی مأنوس شوند و قادر به صحبت سازنده در جلسات گردند، درمان آماده پیشرفت از مرحله آغازین و مقدماتی بـه مرحله تفسیری و میانی میگردد.آنچه باقی می ماند، عبارت است از تکمیل تصویری که درمانگر از ساخت و پویایی شخصیت مراجع دارد، چرا که انجام تفسیر کارآمد بدون تدقیق صورت ہندی مؤثر اولیه، ناممکن است.
بنابراین، آخرین بخش از مرحله مقدماتی روان درمانی زمانی است که درمانگر باید روی فراخوانی و جذب اطلاعات بیشتر از مراجع تمرکز کند. درمانگر با اطمینان فزاینده ای از اینکه درک کامل و صحیحی از سبک زندگی، تجارب گذشته و مشکلات فعلی مراجع دارد، بتدریج تمرکز خود را از کسب اطلاعات بیشتر به تفسیر آن تغییر می دهد. طـول مـدت با تعداد جلسات معینی برای انتقال مشخص نشده است. سهولت صحبت مراجع در مورد خود و حساسیت درمانگر در گوش دادن، از عوامل تعیین کننده مرحله مقدماتی درمان است. با این حال، اغلب درمانگر می تواند از طریق به کار بردن تدابیری جهت بررسی ابعاد شخصیتی مراجع، جلب توجه به ناگفته ها و تشویق به بیان متعادل افکار و احساسات صورتبدی مرحله مقدماتی را تدقیق و این مرحله را کوتاه تر کند. درمانگر به سادگی میتواند با دریافت این موضوع که دیگران چگونه ابعاد مختلف تجاربشان را تعریف میکنند،یعنی معنادهی به امور توسط آنها،اطلاعات زیادی درباره آنان فراهم کند. بنابراین درمانگر در جلسه روان درمانی باید به دقت به واژه هایی که معنایی مجازی دارند گوش دهد و مراجعان را تشویق به تشریح آن نماید.
توجه به آنچه که مراجع نگفته است نیز شیوه کارآمدی برای هدایت نامحسوس مصاحبه است و در ضمن تدبیری است که می تواند در خدمت هدف های استراتژیک در مراحل متفاوت درمان باشد. در مرحله ارزیابی مقدماتی روان درمانی، گفتن اینکه «شما چیزی درباره شغلتان نگفتید» می تواند در باز کردن بحث در این زمینه مفید باشد. وقتی درمانگر از مرحله مقدماتی به مرحله میانی می رسد یادآوری ناگفته ها تمایل به فراخوانی اطلاعات خاص دارد تا صرفاً باز کردن یک موضوع بحث. با این حال تمرکز درمانگر هنوز باید روی آنچه که گفته نشده است باشد (که معرف محتوای روان درمانی است) نه چرا گفته نشده است ( که جنبه ای از فرایند روان درمانی است که بیشتر مختص مرحله میانی درمان است).
بحث بعدی در این زمینه تشویق بیان متعادل احساسات و افکار است. پیشرفت خوب روان درمانی مرهون بیان افکار و احساسات به طور متعادل است،برعکس،وقتی بحث صرفاً محدود به عقاید و رخدادها،بدون هیجان یا برون ریزی هیجانی باشد غالباً درمان با مانع مواجه می شود.
افراد فقط با پذیرش هر دو بعد عاطفی و منطقی میتوانند خود را بفهمند و درک کنند و تاکید بیشتر بر یک جنبه تقریباً هموار منجر به ناسازگاری می گردد. دوره انتقال بین مراحل آغازین و میانی روان درمانی،زمان خوبی برای شروع کمک به مراجع برای موازنه بین تفکر و احساس است. به عنوان یک تدبیر مفید در اعمال این راهکار،درمانگر در یک موقعیت مناسب باید عنوان کند شما اطلاعات زیادی درباره احساسات خود در آن موقعیت گفتید ولی عملاً توضیح ندادید که چه چیزی رخ داد؟توصیه هایی از این قبیل، اطلاعات بیشتری فراخوانی می کند و تصویر درمانگر از شخصیت مراجع را کامل می سازد و همچنین زیرکانه این موضوع را منتقل میکند که هم افکار و هم احساسات نیاز به فهمیدن و اکتشاف دارد.
رهنمودها
برای هدایت درمانگر، پس از شروع حرکت در درمان، نقشه کاملا روشنی وجود ندارد اما رهنمودهای کلی وجود دارند که پیشنهاد میکنند کدام مسیرها طی شوند. وقتی درمانگر در مسیر خود به چندراهی می رسد که مداخله باید به صورت پرسش، توصیه یا تفسیر صورت گیرد رهنمودهای زیر در امر تصمیم گیری درباره اینکه کدام شاخه از راه باید طی شود درمانگر را یاری خواهد کرد.
رهنمودها از این قرارند:
_تمرکز بر اینجا و اکنون به جای گذشته
اهمیت دادن به انتقال و سایر ویژگی های رابطه درمانگر مراجع. این رهنمود عملا زیرمجموعه ای از رهنمود قبلی است چرا که رابطه درمانگرانه در اینجا و اکنون روی می دهد. دو دلیل اصلی برای تمرکز بر روابط درمانگرانه وجود دارد. اول «یادگیری» در این زمینه بسیار زنده، همراه با تخلیه هیجانی زیاد و بنابراین گویاتر است. دوم اینکه تا زمانی که مشکلات رابطه مراجع – درمانگر وجود دارد بررسی سایر زمینه های تعارض ممکن است دشوار باشد.
_ رهایی از بخش آشکار و بیان شده مشکل، باید در اولویت قرار گیرد.
_فرا ارتباط (زمینه) قبل از محتوی باید مورد بررسی قرار گیرد. مثلاً مـراجـعی که بندرت در مورد رؤیاهایش صحبت می کند ناگهان ساعت ها صرف گفتگو در این زمینه کند. بررسی خود این پدیده و نه محتوای آن باید در اولویت قرار گیرد.
_گمانهای موجه مراجع ابتدا باید اثبات شود.
_درمانگر نباید فرض کند که مراجعان با وی هم عقیده هستند.
_ زمانی که امکان تمرکز روی رفتار بزرگسالانه یا رفتار شبه کودکانه وجود دارد، رفتار بزرگسالانه باید در اولویت قرار گیرد.
_ جستجوی موضوع های واقعی. درمانگر نباید بر اساس پیش پنداشت های خود روی موضوعات غلط تمرکز کند.
_ گمان های مراجع به طور اتوماتیک معتبر تلقی نشود. زمانی وجود دارد که گمانهای مراجع باید مورد چالش قرار گیرد.
_آنچه به طور مستقیم قابل بیان نیست ممکن است از طریق قیاسی که به طور ناهوشیاری انتخاب شده است عنوان شود.
خاتمه روان درمانی
در یک وضع آرمانی، هنگامی باید به خاتمه روان درمانی اندیشید که مراجع و درمانگر به دور از فشارهای خارجی قانع شده باشند که به مـرحـله مناسبی برای پایان درمان رسیده اند. به هر حال، روان درمانی موفق باید تا رسیدن به هدف های کلی درمان ادامه یابد و دستیابی به هدف های جزئی لزوماً مورد نظر نباشد. گسترش درمان تا تحقق کل هدف ها، مراجع را برای تمام عمر در بن بست درمانی گرفتار خواهد کرد.
اجرای چنین شیوه ای فقط در غیر معمولی ترین شرایط می تواند بهترین ترجیح باشد. روان درمانی د رمجموع رابطه ای غیر واقعی است که به طور معینی طراحی شده است و نقش ها برای شرکت کنندگان متقابل نیستند و صرف نظر از اینکه مراجعان در هدایت درمان چقدر احساس مسئولیت می کنند در روان درمانی به جای اینکه روی پاهای خود بایستند وابسته هستند.
نشانه های خاتمه روان درمانی
تعدیل علائم
در روزهای اولیه روان تحلیل گری، زمانی که هدف تعدیل علائم بود، تعیین زمان اتمام روان درمانی نسبتاً آسان بود. اما بزودی اثبات شد که تعدیل نشانه به عنوان هدف روان درمانی نامناسب است. امروزه مراجعانی که از علائم ناخوشایندی چون اضطراب یا افسردگی رهایی می یابند ممکن است همچنان این پیشرفت را به عنوان نشانه ای برای اتمام روان درمانی در نظر بگیرند. اما این هدف به این دلیل که انگیزش برای تداوم درمان را از بین می برد و باعث بی نتیجه شدن کوشش درمانگر برای متقاعد کردن مراجع مبنی بر انجام کار بیشتر برای یافتن تعیین گرهای علائم می گردد، نامناسب است.
تغییر ویژگی های شخصیتی
وقتی تأکید از علائم به ویژگی های شخصیتی تغییر یابد، پرسش در مورد زمان اتمام درمان تغییر می یابد. چگونه می توان تعیین کرد که نوع و میزان بهینه تغییر رخ داده است؟ به طور کلی پذیرفته شده است که هدف درمانگر باید واقع گرایانه باشد و این در واقع با تغییر یا بهبود آرمانی متفاوت است. در کوشش برای تعیین نقطه پایان معین، چندین معیار پیشنهاد شده است. فروید در عین پذیرش تعدیل نشانه های نوروتیک به عنوان نشانه پایان درمان، رهاسازی بازداری ها و ناهنجاری های شخصیت و غلبه بر انواع اضطراب را به فهرست اضافه می کند.کارل راجرز سلامت روان بهینه، بلوغ و پختگی ارزشمند و سازگاری بهنجار با واقعیت را مطرح کرده است. طرحواره درمانگران یادآور شده اند که مراجع باید توانایی روابط موضوعی بزرگسالانه، کنش کارآمد در کار و سازگاری با واقعیت را بیابد.
به بیان ساده و واضح واقعیت عریان از این قرار است: درمانگر زمانی باور می کند که مراجع آماده اتمام درمان است که در نتیجه تغییرات شخصیتی بنیادی معین احساس و کارکرد خوبی آماده اتمام داشته باشد یا دست کم بهتر از گذشته باشد.
تاریخ از پیش تعیین شده
در روان درمانی زمان محدود و در شرایطی که حدود مشخصی جزء خود درمان است، تاریخ اتمام درمان هنگام عقد قرارداد معین می شود. در نتیجه تمرکز روی اتمام درمان همواره وجود دارد. به این معنا که کار اتمام با شروع درمان آغاز می گردد. دانستن پیشاپیش زمان اتمام، امکان اختصاص دادن ساعات معینی برای دوره پایانی را امکان پذیر می کند.
روان درمانی چگونه باید تمام شود؟
پیشقدم شدن مراجع
موضوع اتمام درمان ممکن است ابتدا از سوی مراجع مطرح شود. طرح زودهنگام این موضوع ممکن است بازگشتی برای جلب توجه بیشتر باشد. در یکی از این موقعیت ها درمانگر ممکن است پیشنهاد کند که این موضوع باید بیشتر مورد بحث قرار گیرد. البته اینگونه به نظر می رسد که مطرح کردن اتمام درمان ممکن است به دلایل متفاوتی صورت گیرد. تحت شرایط معینی این پیشنهاد ممکن است چیزی بیش از یک هوس آنی نباشد. اظهار نیاز برای ترک درمان چه بسا قبل از ظهور احساساتی باشد که ممکن است مواجهه با آنها دردناک باشد. در این شرایط مراجع مانند دانش آموزی است که درست قبل از امتحان اصلی مدرسه را ترک می کند. برای درمانگر تمایز قائل شدن بین یک واکنش زودگذر که یک مقاومت است و یک واکنش پایدارتر که ناشی از احساس اتمام درمان و آمادگی برای ترک درمان است، امری اساسی است. از یک سو، مراجع ممکن است به طور ناگهانی تصمیم به قطع درمان بگیرد. اگر دلایل این تصمیم مورد بحث قرار گیرد عوامل محرک ممکن است شناخته شود و از تصمیم صرف نظر شود. از سوی دیگر، برخی از مراجعان رویارویی با این واقعیت را که درمان رو به اتمام است به تعویق می اندازند. خطری که در اینجا وجود دارد این است که نقش مراجع بودن در روان درمانی، همانند دانش آموز بودن در مدرسه و یا بیمار بودن در خدمات درمانی ممکن است به جای وسیله ای برای رسیدن به هدف، یک سبک زندگی شود.
نقش درمانگر
نه تنها امتناع مراجع از ترک نقش مراجع و جدا شدن از درمانگر باید مورد توجه قرار گیرد، بلکه اکراه درمانگر از دست شستن از مراجع هم باید در مدار توجه قرار گیرد. وقتی دو نفر در یک رابطه نزدیک ماهها یا حتی سال ها با هم کار میکنند هرکدام برای دیگری معنادار می شوند. بنابراین، جای تعجب ندارد که تمایل برای حفظ این رابطه وجود داشته باشد. با این حال اگر این تمایل شدید باشد یا نشانگر مسئله انتقال متقابل است و یا استفاده شخصی از یک رابطه “درمانی”. خوشبختانه در اکثر موارد درمانگران قادر به درک تمایل خود به حفظ مراجعان و غلبه بر آن هستند.
تعیین تاریخ
به محض اینکه برای نتیجه گیری از روان درمانی توافق صورت گرفت، تاریخ آن باید مشخص شود. این زمان غالباً مدت یک ماه، شش هفته یا دو ماه پس از تعیین تاریخ است. دوره پایانی این مدت زمان، این امکان را فراهم می کند که مشکلاتی مطرح شود که قبلا بحث نشده بود با حداقل با جزئیات بحث نشده بود. در ضمن این کار فرصتی برای بررسی احساسات مربوط به خشم، اندوه، اضطراب و جدایی فراهم می کند. شرایط بیرونی ممکن است باعث کوتاه شدن دوره پایانی شود. با این حال، باید کوشش شود تا حد امکان، استفاده کارآمد از زمان باقی مانده به منظور اتمام دوره درمانی صورت گیرد.
عوامل مرتبط با پایان موفق
در نتیجه گیری از یک دوره روان درمانی عوامل متداولی وجود دارد که درمانگر باید از آن آگاه باشد. ظهور آنها گواه بر ناموفق بودن درمان یا الزاماً نیاز به طولانی تر کردن دوره درمان نیست. نخست اینکه، برخی ناامیدی ها غیرقابل اجتناب خواهد بود چون درمان، تمام امیدها یا انتظارات اولیه مراجع را پوشش نمی دهد. انتظارات ممکن است غیر واقعی باشد، چیزی شبیه خیالپردازی های دوره کودکی. یک تکلیف در روان درمانی این است که بیاموزیم مصالحه لازم است و تمام دردها، تعارض ها و تنش ها قابل تعدیل نیستند.
مورد دیگر، فرایند سوگ است که باید هم در مراجع و هم در درمانگر بررسی شود. باید بدانیم که روان درمانی رابطه اصیل انسانی است، حتی اگر برخی قواعد آن را با سایر رویارویی های اجتماعی متفاوت بسازد. در این فرآیند، هر یک از طرفین این رابطه احساس علاقه اصیلی به دیگری پیدا می کنند. بنابراین در انتهای رابطه حسن فقدان وجود خواهد داشت. سوگ مراجع ممکن است آشکارتر ابراز شود ولی سوگ درمانگر هم نباید کم برآورد شود یا نادیده گرفته شود.
در خلال دوره پایانی، غالباً شاهد بازگشت علائمی هستیم که مـراجـع را به سوی روان درمانی سوق داده بود. عموماً این عود علائم خفیف تر و ناپایدارتر از قبل است. برای عود این علائم، چندین تبیین ارائه شده است. یک تبیین عبارت است از آرزوی ناهشیار برای تداوم رابطه درمانگر_مراجع.
دیگر اینکه عبارت است از بیان اضطراب، راهی برای گفتن اینکه “ببین من هنوز خوب یاد نگرفتم، زمان بیشتری لازم دارم”. تبیین احتمالی دیگر اینکه ممکن است این آخرین کوشش برای نشان دادن برخی تعارضها باشد که به خوبی حل نشده است. این امر نباید به منزله شکست در روان درمانی تلقی شود و به معنای به تأخیر انداختن اتمام درمان هم نیست.
جنبه هایی از روابط انتقالی که قبلا بارز بود و سپس به نظر رسید که کاهش یافته است، ممکن است مجدداً بارز شود. فرایند اتمام ممکن است موضوع اصلی را برای مراجعانی که بیشترین تعارض را درباره جدایی و فقدان دارند، برجسته کند. به دلیل این نگرانی ها، انتقال در خلال دوره پایانی ممکن است انتقال اصلی باشد و از آنجا که این احساسات وجود دارد، تفسیرهای اینجا و اکنون معنادارتر است تا گفتگوی انتزاعی درباره وابستگی و فقدان.
پیش بینی اتمام درمان غالباً منجر به افزایش اضطراب می گردد، اضطرابی شبیه اضطرابی که یک کودک هنگام جدایی از والدین تجربه میکند. این احساس ممکن است با چنین عباراتی بیان شود: “مطمئن نیستم بدون شما چه می توانم بکنم” یا “وقتی مشکلی پیش آید با چه کسی می توانم در میان بگذارم؟”. در درمان، مراجعان تقریباً همیشه برخی از وابستگی ها به والدینشان را به درمانگر منتقل میکنند. عود اضطراب در پاسخ به جدایی قابل انتظار است و جای نگرانی خاصی نیست.
عوامل مرتبط با پایان ناموفق
زمانی که دوره درمان به اتمام رسیده باشد، اما هدف های اولیه تحقق نیافته باشد، نتیجه می تواند به عنوان پایان ناموفق ملحوظ شود. برخی عوامل با درمانگر و برخی بـا مـراجـع مرتبط است.
گاه قبل از اینکه درمان به طور موفقیت آمیز به نتیجه برسد، شرایط متعددی ممکن است درمانگر را مجبور به پایان دادن درمان کند. تغییر موقعیت حرفه ای درمانگر، بیماری یا مرگ درمانگر، موضوع های مربوط به انتقال متقابل و استفاده از درمـان بـرای هـدف های ضددرمانی از این موارد محسوب می شوند.
از میان عواملی که با مراجع مرتبط است، می توان از نقل مکان به شهری دیگر،مشکلات مالی، هیجانهای غیرقابل تحمل، ناتوانی در تحمل موفقیت و ارزش زدایی روان درمانی نام برد.
مرحله پایانی مرحله مهمی است. در خلال ساعات پایانی، مـراجـعـان ممکن است بکوشند تا آنچه را که انجام شده است خلاصه کنند.