اگر امکان خواندن این مقاله را ندارید می توانید به فایل صوتی زیر گوش کنید.
ترس افراطی از اینکه فاجعه نزدیک است و هر لحظه احتمال وقوع آن وجود دارد و این که فرد نمی تواند به هیچ عنوان از وقوع آن جلوگیری کند. این افراد معتقدند که در زندگی آنها هر لحظه، فاجعه ای به وقوع می پیوندد. آنها اعتقاد راسخ دارند که همیشه برایشان وقایع وحشتناک و غیر قابل کنترل رخ میدهد. معتقدند که ناگهان به یک بیماری جسمی مبتلا میشوند، یا قربانی یک جنایت خواهند شد ، پولشان را گم می کنند یا تصادف وحشتناکی در انتظار آنهاست. به طور کلی معتقدند حوادث ناگواری برایشان رخ می دهد که قادر به جلوگیری از آنها نیستند. این موارد تنها توصیف گوشهای از زندگی یک فرد مبتلا به طرحواره آسیب پذیری نسبت به بیماری است.
هیجان مسلط این بیماران اضطراب است. از پایینترین سطح ترس تا بالاترین سطح آن که یک حمله آسیمگی تمام عیار است. آنها ممکن است به اختلال هراس مبتلا شوند،زندگی محدودی با ارتباطات محدود برای خود انتخاب کنند، از داروهای آرام بخش استفاده کنند و همواره به دنبال چک کردن علائم ایمنی بخش سلامتی خود باشند.
هدف طرحواره درمانی در مقابله با طرحواره آسیب پذیری نسبت به بیماری
هدف درمان این است که پس از طی جلسات درمان، اجرای تکنیک های تخصصی و انجام تکالیف مربوطه بیماران احتمال وقوع حوادث فاجعه بار را کمتر برآورد کنند و میزان توانایی خود برای مقابله با این حوادث را بهتر و واقع بینانه تر ارزیابی نمایند. هدف اصلی درمان این است که بیماران بفهمند ترسهای آنها اغراقآمیز است و حتی اگر چنین وقایع فاجعه باری رخ دهد آنها می توانند در برخورد با این وقایع به گونه ای موثر و کار آمد کنار بیایند.
با انگیزه نمودن بیماران برای کنار گذاشتن مکانیسم دفاعی انکار و سبک مقابله ای ناکارآمد اجتناب، به منظور توانمند سازی آنان در روبرو شدن با موقعیت هایی که از آنها می ترسند یکی دیگر از هدف های درمانی است.
راهبردهای درمانی
در طول درمان بیمارانی که ازطرحواره آسیب پذیری نسبت به بیماری در عذاب هستند ریشه های تحولی این طرحواره و ردپای آن را در زندگی خود و سالهای اول کودکی جستجو می کنند.آنها هزینه داشتن چنین طرحواره ناسازگاری را مورد نقد و بررسی قرار میدهند و ذهن خود را به این نکته معطوف می کنند اگر چنین طرحواره ای نداشته باشند و ترس های جدیدی را که حاصل از این طرحواره است تجربه نکنند چه تغییراتی ممکن است در زندگی فعلی شان به وجود بیاید. درمانگر به بیمار کمک میکند تا توجه خود را بر پیامدهای منفی و درازمدت سبک زندگی ناسالم خویش متمرکز کند مانند از دست دادن فرصت های سرگرمی و تفریح، مزایای مثبت مسافرت های راحت و دستیابی به یک زندگی بی دغدغه. برای مقابله با مقاومت بیمار در برابر تغییر، انجام تغییرات لازم درمانی روی ذهنیت ها بسیار مفید خواهد بود.
زیرا به بیمار کمک می کند تا بزرگسال سالمی را تجسم کند که از یک زندگی راحت و بدون اضطراب همراه با سبک زندگی سالم برخوردار است و خواهان پیشرفت می باشد. او می تواند در طول درمان به عنوان یک والد حمایتگر یا یک بزرگسال سالم کودک وحشت زده را در موقعیت های چالش برانگیز راهنمایی کند.
راهبردهای شناختی و رفتاری حاصل از تکنیک های درمانی برای غلبه بر اضطراب و اجتناب این بیماران از موقعیت های چالش برانگیز از اهمیت بسزایی برخوردار است و مرکز ثقل درمان به شمار می رود .
راهبردهای شناختی در طرحواره درمانی
راهبردهای شناختی به بیمار کمک می کند تا احتمال وقوع حوادث فاجعه بار را به شکل واقع بینانه ای برآورد کنند و در این حالت ظرفیت و توانایی مقابله خود را بیشتر و بهتر ارزیابی نمایند. بیماران با کمک درمانگر سبک های اسنادی افراطی و اغراق آمیز خود از خطر را به چالش میکشند. مقابله با افکار فاجعه بار به بیمار کمک می کند تا حملات وحشت و دیگر علائم اضطراب را کنترل کند.
راهبردهای رفتاری در طرحواره درمانی
راهبردهای رفتاری به بیمار کمک می کند تا بتواند با موقعیت های ترسناک روبرو شود .بیمار میتواند با انجام تکالیف خانگی در بین جلسات درمان با موقعیت های ترسناک روبرو شود و از مکانیسم های دفاعی مثل انکار یا اجتناب استفاده نکند.
راهبردهای تجربی در طرحواره درمانی
راهبردهای تجربی نیز از اهمیت زیادی برخوردار هستند. تکنیک تصویرسازی ذهنی در درمان این طرحواره ناسازگار نقش مهمی دارد .برای انجام تمرین خیالی و کار بر روی ذهنیت بیمار میتوان از تصویر سازی ذهنی با والد درونی که متاسفانه به عنوان یک الگوی ناسالم عمل می کند و یکی از شایعترین ریشه های تحولی این طرح محسوب می شود گفتگو نماید.
یا به عنوان یک بزرگسال سالم وارد تصویر ذهنی مربوط به دوران کودکی در موقعیتهای فعلی شود و به کودک وحشتزده اطمینان خاطر دهد هیچ اتفاق فاجعهآمیزی پیشرو نخواهد بود. رابطه درمانی با این بیماران در مقایسه با سایر بیماران از اهمیت کمتری برخوردار است. مسئله مهم این است که درمانگر باید نگرش ثابت نسبت به اعتماد بیمار داشته باشد.
به تدریج به بیمار اطمینان دهد که میتواند به شیوه سالم تر با موقعیت های موجود مقابله کند. علاوه بر این، دیدگاه شجاعانه درمانگر و کنار آمدن او با موقعیتهایی که سطح قابل پذیرشی از خطر دارند می تواند برای بیمار به عنوان یک الگو عمل کند.
مشکلات ویژه مربوط به این طرحواره در طول درمان نیز حائز اهمیت است. مهم ترین مشکل این است که بیماران به شدت از کنار گذاشتن اجتناب و انکار خود می ترسند و جسارت رویارویی با موقعیت های روزمره را ندارند. مقاومت آنها به این خاطر است که اجتناب و انکار به عنوان دو سبک مقابله ای ناسالم باعث محافظت ناپایدار از آنها در برابر اضطراب ناشی از این طرحواره ناسالم شده است.
نکته مهم توانمندی درمانگر برای کار بر روی ذهنیت های ناسالم این بیماران است تا بتوانند جنبه سالم شخصیت خود را توانمند سازند و برای دستیابی به یک زندگی بهتر که سالها حسرت آن را کشیده اند آماده شوند.
بیمارانی که طرحواره آسیب پذیری نسبت به ضرر، زیان و بیماری دارند در حوزه دوم طرحواره های آسیب زا یعنی حوزه خودگردانی و عملکرد مختل قرار می گیرد. خودگردانی یعنی توانایی فرد برای جدا شدن از خانواده. عملکرد مستقل این بیماران همواره با تاخیر و مشکل همراه است. توانایی خودگردانی و عملکرد مستقل در مقایسه با سایر افراد هم سن و سال سنجیده میشود. بیمارانی که هایشان در این حوزه قرار دارند از خودشان و محیط اطراف شان انتظاراتی دارند که در توانایی آنها برای تفکیک خود از والدین شان و دستیابی به یک عملکرد مستقل و سالم مانع ایجاد می کند.
والدین این افراد برای آنها هر کاری انجام می دهند و به شدت از آن ها حمایت می کنند و گاهی برعکس به ندرت از آنها مراقبت و نگهداری می نمودند. افراط و تفریط در حمایت از کودک منجر به بروز مشکلاتی در حوزه خود گردانی میشود. والدین این گروه از بیماران اغلب به اعتماد به نفس کودک خود لطمه می زنند و در تقویت عملکرد ماهرانه او در خارج از خانه موفق نیستند و در نتیجه این بیماران نمیتوانند هویت مستقلی در مورد خودشان به دست بیاورند و نمیتوانند زندگیشان را بدون دریافت کمکهای بیشائبه دیگران اداره کنند. آنها نمی توانند برای خودشان اهداف مشخصی در نظر بگیرند و در مهارتهای مورد نیاز تبحر پیدا کنند. لذا از نظر کارایی و کفایت در دوران بزرگسالی مانند کودک کم سن و سال عمل میکنند.
مفهوم درماندگی آموخته شده به نوعی که فرد از انجام هرگونه عمل مستقل فاصله می گیرد در افرادی که طرح آسیب پذیری نسبت به ضرر، زیان و بیماری دارند بسیار زیاد دیده می شود. این بیماران شدیدا میترسند مبادا هر لحظه دچار فاجعه شوند و نتوانند با آن مقابله کنند.
افراد مبتلا به این طرحواره از وجود چنین فجایعی میترسند:
- پزشکی مانند حملات قلبی یا ابتلا به بیماریهای مسری هیجانی مانند از دست دادن کنترل
- محیطی مانند وقوع تصادف، جنایت
- طبیعی مانند انواع بلاهای طبیعی
در واقع این بیماران اغلب در خصوص خودشان و در ارتباط با یک یا چند نفر از افراد مهم زندگی شان بیش از حد اشتغال ذهنی دارند. به همین دلیل فردیت و رشد اجتماعی این بیماران آسیب میبیند. این افراد سخت معتقدند که حداقل یکی از افراد این رابطه نمی تواند بدون دیگری به زندگی ادامه دهد. این طرحواره ممکن است احساساتی مثل غرق شدن در شخصیت طرف مقابل فقدان هویت و بی هدف بودن را در بر بگیرد.
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
2 پاسخ
سلام من دچار تله اسیب پذیری هستم فکر میکنم در معرض اسیب قرار دارم یا بیمار بشم یا دیگر ان به من صدمه بزنند با کسی صمیمی نمیشم اعتماد به نفسم خیلی کمه با وجود اینکه با استعدادهستم اما منزویم خیلی خسته شدم میخام درمان شم متاهلم رابطه با شوهرم خوب نیست
با توجه به شرح حال مختصری که از خود نوشتید نسبت به وجود تله طرحواره آسیب پذیری به ضرر، زیان و بیماری آگاه هستید در اولین فرصت برای بهبود شرایط و افزایش عزت نفس و استفاده بهتر از استعدادها و توانمندی های خود از یک طرحواره درمانگر برای بررسی و درمان طرحواره موجود و طرحواره نقص و شرم کمک بگیرید.