اگر امکان خواندن این مقاله را ندارید می توانید به فایل صوتی زیر گوش کنید.
مسئله اصلی این است که ارزش های مشاوران تا چه اندازه باید وارد رابطه درمانی شود؟ چرا آگاهی فارغ التحصیلان رشتههای سلامت روان از جمله مشاوره و روانشناسی پیرامون آنکه ارزش و باورهایشان از کجا و چگونه کسب شده است مهم تلقی می شود ؟
چگونه این ارزش ها بر مداخله های درمانی تاثیر میگذارد؟
بهترین تمرکز در طی فرایند خودکاوی و با گذراندن دوره کارورزی بررسی این نکته است که چگونه ارزشهای شخصی یک مشاور ، بر کارش در مقام مشاور تاثیر می گذارد.
نقش ارزش ها در مشاوره
مسئله اصلی این است که ارزش های مشاوران تا چه اندازه باید وارد رابطه درمانی شود؟ به عنوان مشاور در طول جلسات کارورزی، غالباً یاد گرفتهایم اجازه ندهیم ارزشهای ما آشکار شوند تا مبادا مسیری را که درمانجویان احتمالا انتخاب میکنند، منحرف شود. اما ما از لحاظ ارزش خنثی نیستیم. مداخله های درمانی ما به طور حتم بر ارزشهایمان استوار است. خنثی بودن از لحاظ ارزش ها در رابطه درمانی، برای مشاوران نه امکان پذیر است و نه مطلوب. ارزشهای ما بر نحوه ای که به درمان میپردازیم تاثیر دارند، ولی در طی جلسات آموزش و گذراندن دوره های کارورزی می آموزیم که در حین درمان واقع گرا باشیم.
مشاوران باید خود را از گرایش به اختیار کردن هریک از مواضع دو حد افراط دور نگه دارند. در یک حد افراط مشاورانی هستند که قاطعانه اعتقاد دارند باید طوری بر درمانجویان تاثیر بگذارند که ارزش های آنها را بپذیرند. این مشاوران، درمانجویان را به سمت نگرشها و ارزشهایی هدایت میکنند که به نظر آنها «درست» است. در حد دیگر افراط ، مشاورانی قرار دارند که معتقدند باید ارزش های خود را از کارشان دور نگه دارند. از نظر آنها ایده آل آن است که برای مشاوره فارغ از ارزش تلاش شود.چون این مشاوران روی تاثیر نگذاشتن بر درمانجویان خود تاکید می ورزند، در معرض خطر از تحرک انداختن یا فلج کردن خود قرار دارند.
در یک دیدگاه سالم درمانی نقش مشاور ایجاد کردن جوی است که درمانجویان بتوانند در آن افکار، احساسات و اعمال خود را بررسی کنند و در نهایت به راهحلهایی برسند که برای آنها بهتر است. وظیفه یک مشاور این است که به افراد کمک کند پاسخ هایی را پیدا کنند که با ارزش های آنها بسیار همخوان باشد. آنچه اهمیت دارد و در طول جلسات کارورزی همواره بر آن تأکید میشود، این است که مشاور از ماهیت ارزش های خود آگاه باشد و بداند چگونه عقاید و معیارهایش بر مداخله هایی که با درمانجویان دارد تاثیر می گذارد.
وظیفه یک مشاوره این نیست که درمان جویان را متقاعد یا قانع کند که تحت هر شرایطی روال مناسبی را در پیش بگیرند. بلکه این است که به آنها کمک کنید رفتارشان را طوری ارزیابی کنند که بتوانند مشخص کنند تا چه اندازه ای به حال آنها این رفتار می تواند مفید واقع شود.
اگر درمانجو قبول کند که آنچه انجام می دهد فایده ای ندارد در این صورت به چالش طلبیدن آن، برای پرورش دادن شیوه تازه رفتار کردن به منظور نزدیکتر شدن به هدفش مناسب خواهد بود. البته این فرآیند به چالش طلبیدن درمان جویان، با محترم شمردن کامل حق آنها در تصمیم گیری در این مورد که از چه ارزش هایی به عنوان چارچوب زندگی خود استفاده خواهند کرد، صورت میگیرد. افرادی که درصد مشاوره برمیآیند کسانی هستند که نیاز دارند با روشن کردن ارزشها و اهدافشان دست و پنجه نرم کنند و تصمیمات آگاهانه بگیرند، روال خاصی را انتخاب کنند و مسئولیت و پاسخگویی تصمیم های خود را بر عهده بگیرند.
به طور کلی مشاوره فرایندی است که به موجب آن به درمانجو آموزش داده می شود چگونه مشکل خود را ارزیابی کند و بر اساس نظام ارزشی خود راهحلهایی را بتواند پیدا کند. بنابراین ضرورت دارد که مشاور محدوده کاوش درمانجو را تا حد امکان گسترش دهد. مسئله تاثیر ارزش های مشاور بر فرایند درمان، اشارات اخلاقی دارد. هدف و روش های درمان، جلوه هایی از فلسفه زندگی مشاور هستند. با اینکه درمانگر نباید ارزشهای خاصی را تحمیل کند، فلسفه مشاوره ای را به اجرا می گذارد که در واقع فلسفه زندگی است. مشاوران ارزش های خود را به وسیله اهداف درمان که نسبت به آنها متعهد هستند و با روش هایی که برای رسیدن به این اهداف به کار میبرند انتقال می دهند.
نقش ارزش ها در تعیین هدف های درمان؛ چه کسی باید اهداف مشاوره را تعیین کند؟
تقریباً همه نظریه های درمان موافق هستند که مسئولیت تعیین کردن اهداف درمان عمدتاً به عهده درمانجو است و درمانگر با پیشروی درمان، با درمانجو در تعیین آنها همکاری می کند. مشاوران هدفهایی کلی دارند که در رفتارشان هنگام جلسه درمان، در مشاهداتشان از رفتار درمانجو و در مداخله هایی که صورت می دهند انعکاس می یابند. همخوان بودن هدف های کلی مشاوران با اهداف شخصی درمانجو اهمیت زیادی دارد.
به نظر می رسد درمان باید با کاوش انتظارات و اهداف درمانجو شروع شود. درمانجویان در آغاز به روشنی نمیدانند که چه انتظاری از درمان دارند.
امکان دارد به دنبال راه حل هایی برای مشکلات شان باشند و بخواهند دیگر رنج نکشند، امکان دارد بخواهند دیگران را تغییر دهند که بتوانند با اضطراب کمتری زندگی کنند، شاید به دنبال آن باشند به گونه ای تغییر کنند که افراد مهم در زندگی شان آنها را بیشتر بپذیرند. در برخی موارد درمانجویان هیچ هدف مشخصی ندارند آنها صرفاً به خاطر اینکه توسط والدین یا آموزگار برای مشاوره فرستاده شدهاند، در دفتر درمانگر حضور دارند. تنها چیزی که آنها می خواهند این است که به حال خودشان رها شوند.
بنابراین مشاوره از کجا میتواند شروع کند؟
از جلسه پذیرش میتوان برای تمرکز کردن روی اهداف درمانجو نهایت استفاده را کرد.
درمانگر میتواند با پرسیدن سوال هایی از این قبیل شروع کند:
از مشاوره چه انتظاری دارید؟
چرا اینجا هستید ؟
چه هدفی دارید؟
کاری که در حال حاضر انجام می دهید چه فایده ای برای شما دارد؟
چه جنبه هایی از خود یا موقعیت زندگیتان را بیشتر دوست دارید تغییر دهید؟
تعیین کردن اهداف به طور جدایی ناپذیری با ارزشها ارتباط دارند. درمانجو و مشاور باید آنچه را که امیدوارند از رابطه مشاوره به دست آورند بررسی کرده، ببینند آیا می توانند با یکدیگر کار کنند، و اهداف آنها با همهماهنگ هست یا نه.
در طی جلسات کارورزی، درمانگر یاد میگیرید به جای اینکه درمانجو را وادار سازد تا خود را با نظام ارزشهای او هماهنگ کند،باید بتواند درمانجو را درک کند ،به او احترام بگذارد و در چارچوب دنیای وی کار درمان را به سمت اهداف تعیین شده درمانجو هدایت کند.
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی